loading..
Image 01السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

شخصیت اخلاقی امام رضا علیه‌السلام



می‌دانیم که پیامبر اکرم(ص) در اخلاق نمونه بود، تا جایی که خدایش در مقام ستایش پیامبر او را به خلق نیکو و عظیمش یاد کرده، رمز موفقیت او را نیز اخلاق ارزنده وی می‌داند.
امامان نیز تجلی اخلاق پیامبر بودند، به گونه‌ای که هرکس آنان را می‌دید، بی‌اختیار به یاد رسول اکرم(ص) می‌افتاد. حضرت رضا(ع) نیز در زندگی فردی و اجتماعی چنین بود که خلق والای پیامبر را حکایت می‌کرد و به گفته شاعر:
یمثل النبی فی اخلاقه فانه النابت من اعراقه
له کرامات و مکرمات فی صفحات الدهر بینات
شهود صدق لسمو ذاته کانه النبی فی صفاته
در اخلاق او پیامبر جلوه‌گر می‌شود. چرا که او برخاسته از ریشه‌های نبوی است.
از او نشانه‌هایی اعجازآمیز و ارزشهایی در اوراق تاریخ و بستر روزگاران، متجلی است و گواهانی راستین بر بزرگی او گواهند. گویا او آینه تمام نمای اخلاق و صفات پیامبر است.
ابراهیم بن عباس که از دیرزمان محضر امام را درک کرده و از آن منبع فیض الهی، بهره‌ها برده بود، درباره روش اخلاقی امام می‌گوید: «هیچ‌گاه ندیدم آن حضرت، با سخن خود کسی را مورد اهانت و آزار قرار دهد و یا آن که کلام کسی را قبل از آن که سخن او پایان یابد، قطع کند. نیاز نیازمندان را برآورده می‌ساخت، هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمی‌داد، پای خود را نزد کسی دراز نمی‌کرد، با خدمتکاران به نرمی سخن می‌گفت، در جمع، با صدای بلند نمی‌خندید و در حضور دیگران آب دهان را بیرون نمی‌انداخت.»
ابن ابی عباد، وزیر مأمون، شیوه زندگی امام را چنین یادآور شده است: «حضرت علی بن موسی(ع) در تابستان روی حصیر می‌نشست و فرش او در زمستان نوعی پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن می‌پوشید و هنگام رویارویی با مردم، لباس معمولی می‌پوشید تا خودنمایی به زهد، تلقی نشود.»
عطر اخلاق امام، در نسیم شعر شاعران
ابونواس، از ادیبان و شعرای معروف عصر امام رضا(ع) است. وی که در ادبیات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبی که داشت، از ستودن امام اظهار ناتوانی کرد. ابن طولون می‌نویسد: «برخی از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنین گفتند: تو درباره شراب، کوه و دشت، موسیقی و... شعر سروده‌ای، تو را چه شده است که درباره موضوعی مهم، یعنی شخصیت والای امام علی بن موسی الرضا(ع) تاکنون چیزی نگفته و شعری نسروده‌ای؟ با آن که معاصر امام نیز هستی و او را بخوبی می‌شناسی.
ابونواس در پاسخ چنین گفت: والله ما ترکت ذلک الا اعظاما له و لیس یقدر مثلی ان یقول مثله.
سوگند به خدا که بزرگی او مانع این کار شده است. چگونه کسی چون من، درباره شخصیتی چون او مدح تواند کرد.
آنگاه ابیات زیر را سرود:
قیل لی انت اوحد الناس طرا فی فنون من الکلام النبیه
لک فی جوهر الکلام بدیع یثمر الدر فی یدی مجتبیه
فعلام ترکت مدح ابن موسی والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا اهتدی لمدح امام کان جبریل خادماً لابیه
چکیده سخن او چنین است: از من نخواهید او را بستایم، مرا توان آن نیست تا از کسی که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گویم.
قصیده‌ای به او منسوب است که در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:
مطهرون نقیات ثیابهم تجری الصلاه علیهم اینما ذکروا
من لم یکن علویا حین تنسبه فماله فی قدیم الدهر مفتخر
فانتم الملأ الاعلی و عندکم علم الکتاب و ما جاءت به السور
امامان معصوم(ع)، پاکیزگان و پاکدامنان هستند که هرگاه نامی از ایشان به میان آید، بر آنان درود و تحیت فرستاده خواهد شد.
کسی که انتسابش به سلاله پاک علی نرسد، در روزگاران دارای مجد و افتخار نیست.
براستی که شما در جایگاه بلندی قرار دارید و علم کتاب و مضامین سوره‌های قرآن نزد شماست.
ابن صباغ مالکی درباره حضرتش می‌نویسد: «حضرت از مناقبی والا و صفاتی پسندیده برخوردار است. نفس شریفش پاک، هاشمی نسب و از نژاد پاک نبوی است.»
بعد از جریان ولایتعهدی، روزی عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله کرد و گفت: درباره ابوالحسن علی بن موسی الرضا چه می‌گویی؟
عبدالله گفت: «چه بگویم درباره کسی که طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گوارای وحی دوانیده است. آیا از چنین ذاتی جز مشک هدایت و عنبر تقوا می‌تواند ظاهر شود؟»

اخلاق امام در بیان روایات

ـ او بسیار به مستمندان رسیدگی می‌کرد.
ـ به دادن صدقه بویژه در شبهای تار و به صورت پنهانی بسیار مبادرت می‌کرد.
ـ با خدمتگزارانش کنار یک سفره می‌نشست و غذا می‌خورد.
ـ هیچ فرقی میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمی‌گذارد، مگر براساس تقوا.
ـ همواره متبسم و خوش رو بود.
ـ بهترین بخش غذای خود را قبل از تناول، برای گرسنگان جدا می‌ساخت.
ـ با فقرا می‌نشست.
ـ در تشییع جنازه شرکت می‌جست.
ـ خدمتکاری را که مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمی‌خواند.
ـ با صدای بلند و با قهقهه هرگز نمی‌خندید.
ـ رفع نیاز مؤمنان و گره‌گشایی از ایشان را بر دیگر کارها مقدم می‌داشت.
ـ روی حصیر می‌نشست.
ـ قرآن زیاد تلاوت می‌کرد.
ـ با گفتارش دل کسی را نرنجانید.
ـ سخن هیچ‌کس را ناتمام نمی‌گذاشت و نمی‌شکست.
ـ هیچ نیازمندی را تا حد امکان رد نکرد.
ـ پای خود را هنگام نشستن در حضور دیگران دراز نمی‌کرد.
ـ در حضور دیگران همواره از دیوار فاصله داشت و هیچ‌گاه تکیه نزد.
ـ همواره یاد خدا بر زبان جاری داشت.
ـ از اسراف و تبذیر سخت پرهیز داشت.
ـ به مسافری که پول خود را تمام و یا گم کرده بود، بدون چشمداشت، هزینه سفر می‌داد.
ـ در دادن افطاری به روزه‌داران کوشا بود.
ـ به عیادت بیماران می‌رفت.
ـ در معابر عمومی، آب دهان خود را نمی‌انداخت.
ـ از میهمان شخصاً پذیرایی می‌کرد.
ـ هنگامی که بر جمعی کنار سفره وارد می شد، اجازه نمی‌داد تا برای احترام وی از جای برخیزند.
ـ به سخن دیگران که وی را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشی داشتند، با دقت کامل گوش می‌داد.
ـ خویش را به بوی خوش معطر می‌کرد، بخصوص برای نماز.
ـ به نظافت جسم و لباس بویژه موی سر توجه داشت.
ـ قبل از غذا دستها را می‌شست و با چیزی خشک نمی‌کرد، بعد از غذا نیز آنها را می‌شست و با حوله‌ای خشک می‌کرد.
ـ اگر غذایی از حد نیاز زیاد می‌آمد، آن را هرگز دور نمی‌ریخت.
ـ در حضور دیگران به تنهایی چیزی نمی‌خورد.
ـ بسیار بردبار و شکیبا بود.
ـ کارگری را که به مبلغ معین اجیر می‌کرد، در پایان افزون بر مزدش به او عطا می‌کرد.
ـ با همگان با رأفت و خوشرویی روبرو می‌شد.
ـ بسیار فروتن بود.
ـ به فقرا و بیچارگان بسیار می‌بخشید و آن را برای خود پس‌انداز می‌دانست.
این همه که یاد شد، بی‌گمان خوشه‌ای از خرمن شخصیت اخلاقی آن امام بزرگ است و نه تمام آن.